@
روستای امرودکان استان خراسان جنوبی-شهرستان فردوس
| ||
|
هر چند بسياري از افراد قديمي هنوز هم در خانه هاي خود غذاهاي محلي را طبخ مي کنند اما نوجوان ها و جوان ها ميل و رغبت چنداني به غذاهاي محلي ندارند البته شرايط هم به گونه اي شده است که ديگر اين غذاها طبخ نمي شود. در گذشته شيره انگور ماده اصلي غذاهايي مانند خامک، تخم مرغ ، شيره و... بود و در هر منزل حداقل 20 کيلو شيره انگور در سال مصرف مي شد که بسيار پر انرژي بود اما بچه هاي امروزي يک قاشق شيره انگور را هم نمي توانند بخورند و در کمتر منزلي شيره انگور مصرف مي شود.اشکنه اوجز، اشکنه شيرين، گرماس، کاچي، حسن لکي، شله و... از جمله غذاهاي محلي است که هنوز هم افراد قديمي آن را مصرف مي کنند.علت مصرف کمتر غذاهاي محلي در بين نسل جوان، استفاده از روغن هاي حيواني در اين نوع از غذاهاست.در غذاهايي مانند کشک يا حسن لکي يا حتي اشکنه نمي توان از روغن نباتي يا روغن مايع استفاده کرد چون کيفيت غذا بسيار کاهش مي يابد.بسياري از قديمي ها و به ويژه کارگران بر اين باورند که اگر از روغن حيواني استفاده نکنند نمي توانند به خوبي کار کنند.
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: هر چند بسياري از افراد قديمي هنوز هم در خانههاي خود غذاهاي محلي را طبخ ميکنند اما نوجوانها و جوانها ميل و رغبت چنداني به غذاهاي محلي ندارند البته شرايط هم به گونهاي شده است که ديگر اين غذاها طبخ نميشود. در گذشته شيره انگور ماده اصلي غذاهايي مانند خامک، تخم مرغ ، شيره و... بود و در هر منزل حداقل 20 کيلو شيره انگور در سال مصرف ميشد که بسيار پر انرژي بود اما بچههاي امروزي يک قاشق شيره انگور را هم نميتوانند بخورند و در کمتر منزلي شيره انگور مصرف ميشود.اشکنه اوجز، اشکنه شيرين، گرماس، کاچي، حسنلکي، شله و... از جمله غذاهاي محلي است که هنوز هم افراد قديمي آن را مصرف ميکنند.علت مصرف کمتر غذاهاي محلي در بين نسل جوان، استفاده از روغنهاي حيواني در اين نوع از غذاهاست.در غذاهايي مانند کشک يا حسنلکي يا حتي اشکنه نميتوان از روغن نباتي يا روغن مايع استفاده کرد چون کيفيت غذا بسيار کاهش مييابد.بسياري از قديميها و به ويژه کارگران بر اين باورند که اگر از روغن حيواني استفاده نکنند نميتوانند به خوبي کار کنند.
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: هر چند بسياري از افراد قديمي هنوز هم در خانههاي خود غذاهاي محلي را طبخ ميکنند اما نوجوانها و جوانها ميل و رغبت چنداني به غذاهاي محلي ندارند البته شرايط هم به گونهاي شده است که ديگر اين غذاها طبخ نميشود. در گذشته شيره انگور ماده اصلي غذاهايي مانند خامک، تخم مرغ ، شيره و... بود و در هر منزل حداقل 20 کيلو شيره انگور در سال مصرف ميشد که بسيار پر انرژي بود اما بچههاي امروزي يک قاشق شيره انگور را هم نميتوانند بخورند و در کمتر منزلي شيره انگور مصرف ميشود.اشکنه اوجز، اشکنه شيرين، گرماس، کاچي، حسنلکي، شله و... از جمله غذاهاي محلي است که هنوز هم افراد قديمي آن را مصرف ميکنند.علت مصرف کمتر غذاهاي محلي در بين نسل جوان، استفاده از روغنهاي حيواني در اين نوع از غذاهاست.در غذاهايي مانند کشک يا حسنلکي يا حتي اشکنه نميتوان از روغن نباتي يا روغن مايع استفاده کرد چون کيفيت غذا بسيار کاهش مييابد.بسياري از قديميها و به ويژه کارگران بر اين باورند که اگر از روغن حيواني استفاده نکنند نميتوانند به خوبي کار کنند.
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: یکی ازغذاهای سنتی که طرفداران زیادی نیزدارد،اشکنه ی اوجزاست.(وقتي آب روي روغن داغ مي ريزند، صدایی شبیه صدای جزجز تولید می شودکه برهمین اساس قدیمی ها نام این غذارااشکنه ی اوجز(یعنی آب+ جز)نامیده اند وظاهرا دربرخی مناطق هم به آن اشکنه ی دولخ باد می گویند، دولخ باد به معني گردباد است چون به محض ريختن آب سرد روي روغن داغ بخاری متصاعد مي شود که شبيه گردباد است، لذا اين اشکنه رابرخی دولخ بادنیز می گويند .براي تهيه ي اين اشکنه ی خوشمزه پياز،گوجه فرنگی، سيب زميني روغن،ادویه،دار و دوای اشکنه شامل: گشنيز، زيره، ، شنبليله و ... بکار مي برندوبعدازاینکه این مواددرروغن تف داده شد،به آن آب اضافه می کنندونهایتا مثل آبگوشت(اوگوشت)، نان محلی خوردکرده ونوش جان می کنند.
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: یکی ازغذاهای سنتی که طرفداران زیادی نیزدارد،اشکنه ی اوجزاست.(وقتي آب روي روغن داغ مي ريزند، صدایی شبیه صدای جزجز تولید می شودکه برهمین اساس قدیمی ها نام این غذارااشکنه ی اوجز(یعنی آب+ جز)نامیده اند وظاهرا دربرخی مناطق هم به آن اشکنه ی دولخ باد می گویند، دولخ باد به معني گردباد است چون به محض ريختن آب سرد روي روغن داغ بخاری متصاعد مي شود که شبيه گردباد است، لذا اين اشکنه رابرخی دولخ بادنیز می گويند .براي تهيه ي اين اشکنه ی خوشمزه پياز،گوجه فرنگی، سيب زميني روغن،ادویه،دار و دوای اشکنه شامل: گشنيز، زيره، ، شنبليله و ... بکار مي برندوبعدازاینکه این مواددرروغن تف داده شد،به آن آب اضافه می کنندونهایتا مثل آبگوشت(اوگوشت)، نان محلی خوردکرده ونوش جان می کنند.
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها: یکی ازغذاهای سنتی که طرفداران زیادی نیزدارد،اشکنه ی اوجزاست.(وقتي آب روي روغن داغ مي ريزند، صدایی شبیه صدای جزجز تولید می شودکه برهمین اساس قدیمی ها نام این غذارااشکنه ی اوجز(یعنی آب+ جز)نامیده اند وظاهرا دربرخی مناطق هم به آن اشکنه ی دولخ باد می گویند، دولخ باد به معني گردباد است چون به محض ريختن آب سرد روي روغن داغ بخاری متصاعد مي شود که شبيه گردباد است، لذا اين اشکنه رابرخی دولخ بادنیز می گويند .براي تهيه ي اين اشکنه ی خوشمزه پياز،گوجه فرنگی، سيب زميني روغن،ادویه،دار و دوای اشکنه شامل: گشنيز، زيره، ، شنبليله و ... بکار مي برندوبعدازاینکه این مواددرروغن تف داده شد،به آن آب اضافه می کنندونهایتا مثل آبگوشت(اوگوشت)، نان محلی خوردکرده ونوش جان می کنند.
موضوعات مرتبط: ، ، برچسبها:
برفتم ورخيابوك اي دل واشه و عقـــده ازدل تنگـــــم جداشه عجب بازار رنگارنگه داشتـــه نه آشغال نه كلوخ وسنگه داشته جوونومثل گل شاداب وخنـدو زنو با چادر و گوشه ش ده دندو ولي بعضه خراب و با دل تنگ سرو باموي جورا جور و پررنگ تقي خان كاكلش چون يال شيره بلــوز روشن و شلـــوار تيـــره لباسون تنش تنگ و خراب بو دلم ور اي جونك چون كباب بـو يقه وا مثل الواتون تگــــزاس بيمه ور دل مه شك و وســـواس كه يارب خواب يا بيداريم مــه دونه ، مست و ياهوشيـــاريم مه تموم ورد وذكرم اي لبـاس بو يقين تقصير ز مان بي كلاس بــو نگام ور دور وپيش خود نمي كي ور ايفكل وريش خــود نمي كــــــي كه ديدم خانومه پالـــــتوپوشيده به قول شهريــو مانتـــو پوشيــــده سرش مردنه اصلاح بو خودم دي گلـــو بنــــدش مطلا بـــو خودم دي و گوشــــوره طلاي بنـد بنــدش نمايـــو از پي زلفــــون كمنــــــدش بلند ناخونــون انگشت شصتش النگو بيست وسي چارته هو دستـــش و هرنخونه چون خنجــــر برنده مثال پنجـــه ي ببـــرون درنـــــــده نهيبم ورخودم زه ك اي چه كاره چه رســــم و شيــــوه اي روزگــاره بيا بنگركه اوضاع چند خراب اس نه منع پوشش است و نه حجــاب اس نه اي مانتـــو خلاف دين مانـــه نه هــــم دشمــــــن به اين آئين مانه ولي بايد هماهنگ با تنت شــــــد مناسب با بلــــوز وپرهنــــت شــــد مگر از مقنعه كبــــري ضرر دي؟ و يا از مانتوش زهـــرا خطـــر دي ؟ او گربون چاك اكبر خاصيت داش؟ مگر خـن گف كه چنـدش تربيت داش ؟ اگر گوشـوره ي مدر نقــــي خان نبينن مردمو هـــي خان كي اففــــان؟ بيايه ك دين خـــود آباد كنم مـا حجاب مه حفظ و خود ره شادكنم ما شده واجب حجاب برمرد وبرزن نيـــــم قائــل بر اونجه قــــدر ارزن حجاب واجب مثل حـــج وذكاته رعايــت كردنـــش بر مــــا براتــــه برات و مدركه ي در روز محشر شفيع باحجـــاب ميشه پيمبــــــــــر نيي زينت طلا يا مـــــوي رنگي سرو مثل خروسون لار و جنگـــــــي نيي شلوارچسپ و رنگ واررنگ بلــــوز بـــي يقــــه با پيرهـــن تنگ رواج بي حجابـــي خيلـــه درد عـــــذاب روح بـــا رخســــار زرده مگــــر دخت نبي ارشاد نكرده و دنيار با حديثش شـــــاد نكــــرده كه اين چند روز عمر مثل حبابه و زينت بر زنـــون دنيا حجـــــــابه بهرامی https://t.me/fernovin/15313 برچسبها:
برفتم ورخيابوك اي دل واشه و عقـــده ازدل تنگـــــم جداشه عجب بازار رنگارنگه داشتـــه نه آشغال نه كلوخ وسنگه داشته جوونومثل گل شاداب وخنـدو زنو با چادر و گوشه ش ده دندو ولي بعضه خراب و با دل تنگ سرو باموي جورا جور و پررنگ تقي خان كاكلش چون يال شيره بلــوز روشن و شلـــوار تيـــره لباسون تنش تنگ و خراب بو دلم ور اي جونك چون كباب بـو يقه وا مثل الواتون تگــــزاس بيمه ور دل مه شك و وســـواس كه يارب خواب يا بيداريم مــه دونه ، مست و ياهوشيـــاريم مه تموم ورد وذكرم اي لبـاس بو يقين تقصير ز مان بي كلاس بــو نگام ور دور وپيش خود نمي كي ور ايفكل وريش خــود نمي كــــــي كه ديدم خانومه پالـــــتوپوشيده به قول شهريــو مانتـــو پوشيــــده سرش مردنه اصلاح بو خودم دي گلـــو بنــــدش مطلا بـــو خودم دي و گوشــــوره طلاي بنـد بنــدش نمايـــو از پي زلفــــون كمنــــــدش بلند ناخونــون انگشت شصتش النگو بيست وسي چارته هو دستـــش و هرنخونه چون خنجــــر برنده مثال پنجـــه ي ببـــرون درنـــــــده نهيبم ورخودم زه ك اي چه كاره چه رســــم و شيــــوه اي روزگــاره بيا بنگركه اوضاع چند خراب اس نه منع پوشش است و نه حجــاب اس نه اي مانتـــو خلاف دين مانـــه نه هــــم دشمــــــن به اين آئين مانه ولي بايد هماهنگ با تنت شــــــد مناسب با بلــــوز وپرهنــــت شــــد مگر از مقنعه كبــــري ضرر دي؟ و يا از مانتوش زهـــرا خطـــر دي ؟ او گربون چاك اكبر خاصيت داش؟ مگر خـن گف كه چنـدش تربيت داش ؟ اگر گوشـوره ي مدر نقــــي خان نبينن مردمو هـــي خان كي اففــــان؟ بيايه ك دين خـــود آباد كنم مـاحجاب مه حفظ و خود ره شادكنم ما شده واجب حجاب برمرد وبرزن نيـــــم قائــل بر اونجه قــــدر ارزن حجاب واجب مثل حـــج وذكاته رعايــت كردنـــش بر مــــا براتــــه برات و مدركه ي در روز محشر شفيع باحجـــاب ميشه پيمبــــــــــر نيي زينت طلا يا مـــــوي رنگي سرو مثل خروسون لار و جنگـــــــي نيي شلوارچسپ و رنگ واررنگ بلــــوز بـــي يقــــه با پيرهـــن تنگ رواج بي حجابـــي خيلـــه درد عـــــذاب روح بـــا رخســــار زرده مگــــر دخت نبي ارشاد نكرده و دنيار با حديثش شـــــاد نكــــرده كه اين چند روز عمر مثل حبابه و زينت بر زنـــون دنيا حجـــــــابه بهرامی https://t.me/fernovin/15313برچسبها:
برفتم ورخيابوك اي دل واشه و عقـــده ازدل تنگـــــم جداشه عجب بازار رنگارنگه داشتـــه نه آشغال نه كلوخ وسنگه داشته جوونومثل گل شاداب وخنـدو زنو با چادر و گوشه ش ده دندو ولي بعضه خراب و با دل تنگ سرو باموي جورا جور و پررنگ تقي خان كاكلش چون يال شيره بلــوز روشن و شلـــوار تيـــره لباسون تنش تنگ و خراب بو دلم ور اي جونك چون كباب بـو يقه وا مثل الواتون تگــــزاس بيمه ور دل مه شك و وســـواس كه يارب خواب يا بيداريم مــه دونه ، مست و ياهوشيـــاريم مه تموم ورد وذكرم اي لبـاس بو يقين تقصير ز مان بي كلاس بــو نگام ور دور وپيش خود نمي كي ور ايفكل وريش خــود نمي كــــــي كه ديدم خانومه پالـــــتوپوشيده به قول شهريــو مانتـــو پوشيــــده سرش مردنه اصلاح بو خودم دي گلـــو بنــــدش مطلا بـــو خودم دي و گوشــــوره طلاي بنـد بنــدش نمايـــو از پي زلفــــون كمنــــــدش بلند ناخونــون انگشت شصتش النگو بيست وسي چارته هو دستـــش و هرنخونه چون خنجــــر برنده مثال پنجـــه ي ببـــرون درنـــــــده نهيبم ورخودم زه ك اي چه كاره چه رســــم و شيــــوه اي روزگــاره بيا بنگركه اوضاع چند خراب اس نه منع پوشش است و نه حجــاب اس نه اي مانتـــو خلاف دين مانـــه نه هــــم دشمــــــن به اين آئين مانه ولي بايد هماهنگ با تنت شــــــد مناسب با بلــــوز وپرهنــــت شــــد مگر از مقنعه كبــــري ضرر دي؟ و يا از مانتوش زهـــرا خطـــر دي ؟ او گربون چاك اكبر خاصيت داش؟ مگر خـن گف كه چنـدش تربيت داش ؟ اگر گوشـوره ي مدر نقــــي خان نبينن مردمو هـــي خان كي اففــــان؟ بيايه ك دين خـــود آباد كنم مـاحجاب مه حفظ و خود ره شادكنم ما شده واجب حجاب برمرد وبرزن نيـــــم قائــل بر اونجه قــــدر ارزن حجاب واجب مثل حـــج وذكاته رعايــت كردنـــش بر مــــا براتــــه برات و مدركه ي در روز محشر شفيع باحجـــاب ميشه پيمبــــــــــر نيي زينت طلا يا مـــــوي رنگي سرو مثل خروسون لار و جنگـــــــي نيي شلوارچسپ و رنگ واررنگ بلــــوز بـــي يقــــه با پيرهـــن تنگ رواج بي حجابـــي خيلـــه درد عـــــذاب روح بـــا رخســــار زرده مگــــر دخت نبي ارشاد نكرده و دنيار با حديثش شـــــاد نكــــرده كه اين چند روز عمر مثل حبابه و زينت بر زنـــون دنيا حجـــــــابه بهرامی https://t.me/fernovin/15313برچسبها: گوك بازي ( گوك وه چو زنوك )گوك بازي يكي از بازيهاي محلي روستا مي باشد كه بيشتر در ايام زمستان كه كاركشاورزي مردم روستا تقريبا كم ميشود و فرصت مناسبي براي بازي و ورزش ميباشد جوانان و نوجوانان و به ندرت ميانسالان ازاين بازي استفاده مي كنند. برچسبها: گوك بازي ( گوك وه چو زنوك )گوك بازي يكي از بازيهاي محلي روستا مي باشد كه بيشتر در ايام زمستان كه كاركشاورزي مردم روستا تقريبا كم ميشود و فرصت مناسبي براي بازي و ورزش ميباشد جوانان و نوجوانان و به ندرت ميانسالان ازاين بازي استفاده مي كنند. برچسبها: گوك بازي ( گوك وه چو زنوك )گوك بازي يكي از بازيهاي محلي روستا مي باشد كه بيشتر در ايام زمستان كه كاركشاورزي مردم روستا تقريبا كم ميشود و فرصت مناسبي براي بازي و ورزش ميباشد جوانان و نوجوانان و به ندرت ميانسالان ازاين بازي استفاده مي كنند. برچسبها: کلیجدک،کلجدک،کلژدک:زاغک چقوک:گنجشک
سه سه لک(سوسلنگ):پرنده ی کوچک ،دم جنبانک گال:عنکبوت وفکرکنم به تارهای عنکبوت "بوتب"می گویند. بوج(واوساکن):زنبور
بوج تخمی:زنبورقرمزبزرگ(زنبورگاوی)
کوزدک(به فتح ک و واو،وضمه ی د):نوعی سوسک غیرخانگی
گوخدا (گاوخدا):نوعی سوسک کوچک قهوه ای رنگ صحرایی(جا لب است بدانید قدیمی ها اعتقادداشتند موقع خشکسالی اگریکی ازاین سوسکهارا که کم یاب نیزبودندمحکم به زمین بزنی تاکشته شوند،موجب بارندگی خواهدشدومتاسفانه دردوران کودکی براساس همین خرافه مابچه ها تعدادزیادی ازاین زبان بسته هارامی کشتیم ولی ازباران خبری نمی شد!!)
تغز(به فتح ت وسکون غین وز)نام دیگر=شع شنگ:نوعی سوسک دیگرکه گمان کنم اوایل تابستان معمولاروی درختها وبوته ها به صورت گروهی اصواتی ازخودشان تولید می کنندواگردرخت به شدت تکان داده شود ،عذرمیخوام مثل توت به زمین می ریزند.دربرخی روستاها ومناطق چون اعتقادداشتند،آنها فقط هوااستنشاق می کنندوکثیف نیستند،آنهارادرروغن طبخ می کردند وظاهرا زمانی که مثل پفک پف میکردند،میل می نمودند(هرچند چندش آوراست، ولی شنیده ها حاکیست مثل پفک ویامی خوشمزه بودند!!!)،البته نوعی تغزدیگرهم وجوددارد. اشه دودو:سوسکهای خانگی که به قول عمومون هرکدوم اندازه ی بچه چقوکی هستند!!
بلشت مار(بالش مار):نوعی سوسک پهن وشبیه به بالش که معمولا درانبارهای شلوغ ومرطوب زیست می کندوپوست ضخیمی داردوازنظربنده خیلی هم چندش آوراست. منج(به ضم میم):نوعی زنبورکوچک مرشک(به ضم میم وکسرر):مورچه
مرشک سوری(سواری):مورچه های صحرایی لاغر وپابلند که دندانهای تیزی نیزدارند
اویک یا اوک(به فتح ا وکسر واو):مورچه های بور کوچکی که معمولاداخل خانه ها هم دیده می شوند
سنگشکنک:نوعی پرنده ی کوچک باغی که معمولاصدایی شبیه شکستن ویا به هم خوردن سنگها تولیدمیکندو حدودا اندازه ی فنچ ها بیشترنیستند.
بلبل:مردم قدیم علاوه بربلبلهای خوش آواز به پروانه های خانگی هم بلبل می گفتند.
طوطو:اشتباه نگیریدباطوطی فرق میکند،قدیما مرغ وخروسها رابرای بچه ها ی خیلی کوچک طوطومعرفی می کردند وهمچنین اصطلاح طوطوصوتی است که برای جمع کردن مرغها ازآخرباغ به منظورچینه دادن(دون) به آنها، پشت سرهم تکرار میکردند(طوطوطوطو..)وآنهانیز به این صدای صاحب باغ شرطی شده بودند ودوان دوان به سمت صدا می آمدندودون(چینه) دریافت می کردند.
کوکوستی :نوعی عنکبوت صحرایی که دردل زمین حفره هایی ایجاد می کردند وبازهم بنابراعتقادقدیمی ها ازتقدس خاصی برخورداربودند وماکاری به آنهانداشتیم.
مقس:مگس اشپش:شپش رشک:تخم شپش کیگ:کک کوگ(کبک) جغنه یاجغنی(به کسرج):باز،نوعی پرنده ی شکاری گوشخزه:کرمهای کوچکی شبیه هزارپا که قدیم اعتقادداشتند،موقع خواب واردگوش انسان می شوندوخطرناکند.
حجیک(به فتح ح):پرستو،ابابیل،شاید هم به دلیل منسوب کردن به جریان ابرهه وخانه ی کعبه به آنها حجیک یعنی حاجی کوچک می گفتند<البته شاید>
بوج 7رکعتی:زنبورهای کمیاب خطرناک وکمرباریک که خانه هایی باگل وبه اندازه ی یک پیله به صورت برجسته ایجادمی کردندوقدیم معتقدبودند کشتن یکی ازآنها به اندازه ی 7رکعت ثواب دارد.
بب(به ضم ب اول وسکون ب آخر):جغد بو(به سکون و):حشرات کرم مانندکوچکی که معمولاپارچه ها راازبین می برند.
سرخوک(به ضم سین):حشرات ریزی که دربین برنجها وگندمها دیده می شوند(البته اگرغلات درجای گرم نگهداری شوند) کوشدوزک:کفشدوزک منبع :وبلاگ باغستان سلام برچسبها: کلیجدک،کلجدک،کلژدک:زاغک چقوک:گنجشک
سه سه لک(سوسلنگ):پرنده ی کوچک ،دم جنبانک گال:عنکبوت وفکرکنم به تارهای عنکبوت "بوتب"می گویند. بوج(واوساکن):زنبور
بوج تخمی:زنبورقرمزبزرگ(زنبورگاوی)
کوزدک(به فتح ک و واو،وضمه ی د):نوعی سوسک غیرخانگی
گوخدا (گاوخدا):نوعی سوسک کوچک قهوه ای رنگ صحرایی(جا لب است بدانید قدیمی ها اعتقادداشتند موقع خشکسالی اگریکی ازاین سوسکهارا که کم یاب نیزبودندمحکم به زمین بزنی تاکشته شوند،موجب بارندگی خواهدشدومتاسفانه دردوران کودکی براساس همین خرافه مابچه ها تعدادزیادی ازاین زبان بسته هارامی کشتیم ولی ازباران خبری نمی شد!!)
تغز(به فتح ت وسکون غین وز)نام دیگر=شع شنگ:نوعی سوسک دیگرکه گمان کنم اوایل تابستان معمولاروی درختها وبوته ها به صورت گروهی اصواتی ازخودشان تولید می کنندواگردرخت به شدت تکان داده شود ،عذرمیخوام مثل توت به زمین می ریزند.دربرخی روستاها ومناطق چون اعتقادداشتند،آنها فقط هوااستنشاق می کنندوکثیف نیستند،آنهارادرروغن طبخ می کردند وظاهرا زمانی که مثل پفک پف میکردند،میل می نمودند(هرچند چندش آوراست، ولی شنیده ها حاکیست مثل پفک ویامی خوشمزه بودند!!!)،البته نوعی تغزدیگرهم وجوددارد. اشه دودو:سوسکهای خانگی که به قول عمومون هرکدوم اندازه ی بچه چقوکی هستند!!
بلشت مار(بالش مار):نوعی سوسک پهن وشبیه به بالش که معمولا درانبارهای شلوغ ومرطوب زیست می کندوپوست ضخیمی داردوازنظربنده خیلی هم چندش آوراست. منج(به ضم میم):نوعی زنبورکوچک مرشک(به ضم میم وکسرر):مورچه
مرشک سوری(سواری):مورچه های صحرایی لاغر وپابلند که دندانهای تیزی نیزدارند
اویک یا اوک(به فتح ا وکسر واو):مورچه های بور کوچکی که معمولاداخل خانه ها هم دیده می شوند
سنگشکنک:نوعی پرنده ی کوچک باغی که معمولاصدایی شبیه شکستن ویا به هم خوردن سنگها تولیدمیکندو حدودا اندازه ی فنچ ها بیشترنیستند.
بلبل:مردم قدیم علاوه بربلبلهای خوش آواز به پروانه های خانگی هم بلبل می گفتند.
طوطو:اشتباه نگیریدباطوطی فرق میکند،قدیما مرغ وخروسها رابرای بچه ها ی خیلی کوچک طوطومعرفی می کردند وهمچنین اصطلاح طوطوصوتی است که برای جمع کردن مرغها ازآخرباغ به منظورچینه دادن(دون) به آنها، پشت سرهم تکرار میکردند(طوطوطوطو..)وآنهانیز به این صدای صاحب باغ شرطی شده بودند ودوان دوان به سمت صدا می آمدندودون(چینه) دریافت می کردند.
کوکوستی :نوعی عنکبوت صحرایی که دردل زمین حفره هایی ایجاد می کردند وبازهم بنابراعتقادقدیمی ها ازتقدس خاصی برخورداربودند وماکاری به آنهانداشتیم.
مقس:مگس اشپش:شپش رشک:تخم شپش کیگ:کک کوگ(کبک) جغنه یاجغنی(به کسرج):باز،نوعی پرنده ی شکاری گوشخزه:کرمهای کوچکی شبیه هزارپا که قدیم اعتقادداشتند،موقع خواب واردگوش انسان می شوندوخطرناکند.
حجیک(به فتح ح):پرستو،ابابیل،شاید هم به دلیل منسوب کردن به جریان ابرهه وخانه ی کعبه به آنها حجیک یعنی حاجی کوچک می گفتند<البته شاید>
بوج 7رکعتی:زنبورهای کمیاب خطرناک وکمرباریک که خانه هایی باگل وبه اندازه ی یک پیله به صورت برجسته ایجادمی کردندوقدیم معتقدبودند کشتن یکی ازآنها به اندازه ی 7رکعت ثواب دارد.
بب(به ضم ب اول وسکون ب آخر):جغد بو(به سکون و):حشرات کرم مانندکوچکی که معمولاپارچه ها راازبین می برند.
سرخوک(به ضم سین):حشرات ریزی که دربین برنجها وگندمها دیده می شوند(البته اگرغلات درجای گرم نگهداری شوند) کوشدوزک:کفشدوزک منبع :وبلاگ باغستان سلام برچسبها: کلیجدک،کلجدک،کلژدک:زاغک چقوک:گنجشک
سه سه لک(سوسلنگ):پرنده ی کوچک ،دم جنبانک گال:عنکبوت وفکرکنم به تارهای عنکبوت "بوتب"می گویند. بوج(واوساکن):زنبور
بوج تخمی:زنبورقرمزبزرگ(زنبورگاوی)
کوزدک(به فتح ک و واو،وضمه ی د):نوعی سوسک غیرخانگی
گوخدا (گاوخدا):نوعی سوسک کوچک قهوه ای رنگ صحرایی(جا لب است بدانید قدیمی ها اعتقادداشتند موقع خشکسالی اگریکی ازاین سوسکهارا که کم یاب نیزبودندمحکم به زمین بزنی تاکشته شوند،موجب بارندگی خواهدشدومتاسفانه دردوران کودکی براساس همین خرافه مابچه ها تعدادزیادی ازاین زبان بسته هارامی کشتیم ولی ازباران خبری نمی شد!!)
تغز(به فتح ت وسکون غین وز)نام دیگر=شع شنگ:نوعی سوسک دیگرکه گمان کنم اوایل تابستان معمولاروی درختها وبوته ها به صورت گروهی اصواتی ازخودشان تولید می کنندواگردرخت به شدت تکان داده شود ،عذرمیخوام مثل توت به زمین می ریزند.دربرخی روستاها ومناطق چون اعتقادداشتند،آنها فقط هوااستنشاق می کنندوکثیف نیستند،آنهارادرروغن طبخ می کردند وظاهرا زمانی که مثل پفک پف میکردند،میل می نمودند(هرچند چندش آوراست، ولی شنیده ها حاکیست مثل پفک ویامی خوشمزه بودند!!!)،البته نوعی تغزدیگرهم وجوددارد. اشه دودو:سوسکهای خانگی که به قول عمومون هرکدوم اندازه ی بچه چقوکی هستند!!
بلشت مار(بالش مار):نوعی سوسک پهن وشبیه به بالش که معمولا درانبارهای شلوغ ومرطوب زیست می کندوپوست ضخیمی داردوازنظربنده خیلی هم چندش آوراست. منج(به ضم میم):نوعی زنبورکوچک مرشک(به ضم میم وکسرر):مورچه
مرشک سوری(سواری):مورچه های صحرایی لاغر وپابلند که دندانهای تیزی نیزدارند
اویک یا اوک(به فتح ا وکسر واو):مورچه های بور کوچکی که معمولاداخل خانه ها هم دیده می شوند
سنگشکنک:نوعی پرنده ی کوچک باغی که معمولاصدایی شبیه شکستن ویا به هم خوردن سنگها تولیدمیکندو حدودا اندازه ی فنچ ها بیشترنیستند.
بلبل:مردم قدیم علاوه بربلبلهای خوش آواز به پروانه های خانگی هم بلبل می گفتند.
طوطو:اشتباه نگیریدباطوطی فرق میکند،قدیما مرغ وخروسها رابرای بچه ها ی خیلی کوچک طوطومعرفی می کردند وهمچنین اصطلاح طوطوصوتی است که برای جمع کردن مرغها ازآخرباغ به منظورچینه دادن(دون) به آنها، پشت سرهم تکرار میکردند(طوطوطوطو..)وآنهانیز به این صدای صاحب باغ شرطی شده بودند ودوان دوان به سمت صدا می آمدندودون(چینه) دریافت می کردند.
کوکوستی :نوعی عنکبوت صحرایی که دردل زمین حفره هایی ایجاد می کردند وبازهم بنابراعتقادقدیمی ها ازتقدس خاصی برخورداربودند وماکاری به آنهانداشتیم.
مقس:مگس اشپش:شپش رشک:تخم شپش کیگ:کک کوگ(کبک) جغنه یاجغنی(به کسرج):باز،نوعی پرنده ی شکاری گوشخزه:کرمهای کوچکی شبیه هزارپا که قدیم اعتقادداشتند،موقع خواب واردگوش انسان می شوندوخطرناکند.
حجیک(به فتح ح):پرستو،ابابیل،شاید هم به دلیل منسوب کردن به جریان ابرهه وخانه ی کعبه به آنها حجیک یعنی حاجی کوچک می گفتند<البته شاید>
بوج 7رکعتی:زنبورهای کمیاب خطرناک وکمرباریک که خانه هایی باگل وبه اندازه ی یک پیله به صورت برجسته ایجادمی کردندوقدیم معتقدبودند کشتن یکی ازآنها به اندازه ی 7رکعت ثواب دارد.
بب(به ضم ب اول وسکون ب آخر):جغد بو(به سکون و):حشرات کرم مانندکوچکی که معمولاپارچه ها راازبین می برند.
سرخوک(به ضم سین):حشرات ریزی که دربین برنجها وگندمها دیده می شوند(البته اگرغلات درجای گرم نگهداری شوند) کوشدوزک:کفشدوزک منبع :وبلاگ باغستان سلام برچسبها:
شعر ( ياد قديم)جونو ور رد گوسفندو ميرف هو مردو ،دائم ور سر بندو ميرف زنوم ،قلي، ده كار ميداش هميشه و دستوك ميزه ور سرشط و ريشه نماشوم، كه زكار انگار مه ميكي بدو، رو ور در انبار مه مي كي وقورت واقورت وتند او ورمچوشي كه بايد زود مه مي رف ،گور مدوشي به بيكاري تموم رغبت نمي بو مجال غيبت و تهمت نمي بو بقول خودمه گوگم مه ده خو بو و مون لافومه پر كيك و بو، بو ولي حاله لحاف و پتو نو همه درن سه چارته دست وه دو همه وه پاي كولر، تنغل درن به زمستو از كجه منقل درن به! هوبرق خن زد دوشخه گرم و گيرا نه بركرسي الو خن كي ده سرما همه نوشه، شوده ور نون نونوا همه مثل همن، مسكين و آقا رفيقو قدر اي دوره بدنه نشكري كم كنه تا كه متنه زمون ما سختيون بسيار بوده نه كه نون مايو تيار بوده تو ازمه اي كلوم داش به هوته ي گوش الهي شكر تو ، مكن فرموش (بهرامی-سرند) برچسبها: شعر ( ياد قديم)جونو ور رد گوسفندو ميرف هو مردو ،دائم ور سر بندو ميرف زنوم ،قلي، ده كار ميداش هميشه و دستوك ميزه ور سرشط و ريشه نماشوم، كه زكار انگار مه ميكي بدو، رو ور در انبار مه مي كي وقورت واقورت وتند او ورمچوشي كه بايد زود مه مي رف ،گور مدوشي به بيكاري تموم رغبت نمي بو مجال غيبت و تهمت نمي بو بقول خودمه گوگم مه ده خو بو و مون لافومه پر كيك و بو، بو ولي حاله لحاف و پتو نو همه درن سه چارته دست وه دو همه وه پاي كولر، تنغل درن به زمستو از كجه منقل درن به! هوبرق خن زد دوشخه گرم و گيرا نه بركرسي الو خن كي ده سرما همه نوشه، شوده ور نون نونوا همه مثل همن، مسكين و آقا رفيقو قدر اي دوره بدنه نشكري كم كنه تا كه متنه زمون ما سختيون بسيار بوده نه كه نون مايو تيار بوده تو ازمه اي كلوم داش به هوته ي گوش الهي شكر تو ، مكن فرموش (بهرامی-سرند) برچسبها: شعر ( ياد قديم)جونو ور رد گوسفندو ميرف هو مردو ،دائم ور سر بندو ميرف زنوم ،قلي، ده كار ميداش هميشه و دستوك ميزه ور سرشط و ريشه نماشوم، كه زكار انگار مه ميكي بدو، رو ور در انبار مه مي كي وقورت واقورت وتند او ورمچوشي كه بايد زود مه مي رف ،گور مدوشي به بيكاري تموم رغبت نمي بو مجال غيبت و تهمت نمي بو بقول خودمه گوگم مه ده خو بو و مون لافومه پر كيك و بو، بو ولي حاله لحاف و پتو نو همه درن سه چارته دست وه دو همه وه پاي كولر، تنغل درن به زمستو از كجه منقل درن به! هوبرق خن زد دوشخه گرم و گيرا نه بركرسي الو خن كي ده سرما همه نوشه، شوده ور نون نونوا همه مثل همن، مسكين و آقا رفيقو قدر اي دوره بدنه نشكري كم كنه تا كه متنه زمون ما سختيون بسيار بوده نه كه نون مايو تيار بوده تو ازمه اي كلوم داش به هوته ي گوش الهي شكر تو ، مكن فرموش (بهرامی-سرند) برچسبها:
آبگردان(اوگردو)=ملاقه(ملعقه)بزرگ مسی آغال=آغل,طویله گوسفندان اَتش کش=خاک انداز اَرخالُق=کُت اسپندی=حلقه ها و رشته های مخصوصی که... بقیه ی لغات درادامه ی مطلب https://t.me/fernovin/15313برچسبها: ادامه مطلب
عشق در حیطهء فهمیدن ما نیست، بیا برگردیم آسمان پاسخ پرسیدن ما نیست ، بیا برگردیم گریه هامان چقدر تلخ، ببین ! رنگ ترحّم دارد تا زمین دشمن خندیدن ما نیست، بیا برگردیم باغ از فطرت این جاده پر از بوی شكفتنها، حیف شمّه ای مهلتِ بوییدن ما نیست، بیا برگردیم بال سنگین سفر میشكند وای ملال انگیز است هیچ كس منتظر دیدن ما نیست، بیا برگردیم مثل گنجیم گرانسنگ پر از وسوسه هاییم ولی دزد هم مایل دزدیدن ما نیست ، بیا برگردیم خودمانیم ببین! ما دلمان را به دو قسمت كردیم عشق در حیطهء فهمیدن ما نیست؟! بیا برگردیم برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |